مادر منتظر

انتقال

1394/10/28 19:21
نویسنده : پروین
375 بازدید
اشتراک گذاری

 روز چهار شنبه زنگ زدم مرکز و بهم گفتن که پنج شنبه صبح اینجا باش اون روز تا اخر شب کارهامو انجام میدادم اخر شب هم دوش گرفتم و خوابیدم ساعت شش بیدار شدم و یه صبحونه سبک خوردم و با همسری راه افتادیم چون پنج شنبه بود و ترافیکی وجود نداشت ده دقیقه ای رسیدیم و کلی هم معطل شدیم تا پرسنل شروع به کار کنن اول فرستادنم سونو دکتر هم سونو شکمی کرد هم واژینال بعدش رفتم بالا بخش بستری لباسامو عوض کردم و با بقیه دخترا منتظر موندیم تا بریم اتاق عمل هفت نفر بودیم برای انتقال یکیشون روز پانکچر با من بود میگفت بار اخرمه اگه نشه دیگه نمیام همین یه بارم انگاری به زور شوهرش اومده بود 39 سالش بود یه خانم دیگه هم بود که سنش بالا بود از سبزوار اومده بود وخیلی ساده بود بنده خدا اما یه دخترکی هم بود که همش 21 سالش بود خیلی هم ناز و خانم بود انتقال فریزی داشت دفعه قبل نشده بود بار دومش بود .

اومدن دنبالمون و بردنمون که اول جنین هامون رو ببینیم نوبه من که شد نشستم جلو مانیتور وجنین شناس سه تا جنینی رو که قرار بود انتقال بدن رو نشون داد مثل چند تا حباب چسبیده بهم بودن پرسیدم که چند تا جنین تشکیل شده خانمه گفت که از پنج تا تخمک بالغی که داشتی فعلا این سه تا تشکیل شدن که کیفیت خیلی خوبی دارن با ناباوری گفتم ولی من 18 تا تخمک داشتم گفت بقیه نابالغ بودم تازه امروز بهشون اسپرم تزریق شده شنبه زنگ بزنین اگه قابل فریز بودن بیاید برای فریز کردنشون .

سعی کردم الان زیاد به این موضوع فکر نکنم و با روحیه برم برای انتقال دکتر خانم و پرستارا کارهای اولیه رو برامون کردن و دکتر جنین شناس که یه اقا بود انتقال رو با ذکر نام خدا برامون انجام داد یکمی اونجا بودیم بعد بردنمون بخش بستری اروم از روی برانکارد رفتم رو تخت دو سه ساعتی هم اونجا بودم بعد مرخص شدم و با کمک همسری رفتم پایین تو ماشین هم صندلی رو خوابوندم تا خود خونه تا الان هم اصلا استراحت مطلق نبودم از دیروز اشپزی هم میکنم و برای زدن پرژسترونهای دردناک همسری میبره درمونگاه و میایم راستی شنبه زنگ زدم گفتن که هیچ جنینی تشکیل نشده !!!

کلی غصه خوردم که حداقل کاش یه بسته فریز داشتم که اگه خدای نکرده نشد دوباره این همه دارو استفاده نکنم ولی خدا نخواست و من الان همه امیدم به این کوچولوهای تو شکممه که برام حداقل یکیش بمونه

از روز انتقال گلودرد بدی گرفتم و سرفه هم میکنم که خیلی بهم فشار میاره ولی امروز یکمی بهترم

دیگه اینکه فقط امیدم به خدای بزرگه و بس .

 

 

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

سحر
30 دی 94 9:00
امیدوارم عزیزم نتیجه بگیری.واست دعا میکنم تو هم واسه من دعا کن
ايلقار
6 بهمن 94 1:21
عزیزم اخه چرا استراحت نکردی. خواهر منم میکرو کرد ولی استراحت مطلق داشت.من خودم شنیدم استراحت مطلق خیلی تاثیر داره تو رو خدا مواظب خودت باش.انشالله با خبر خوش میای.
نسترن
6 بهمن 94 12:08
ان شالله همین بارنتیجه بگیری که نیازی به باربعدودردسراش نباشه هرچند من با وضعیت مشابهی که داشتم میدونم تازمانش نرسه وقسمت نباشه برگی ازدرخت نمیفته توکل برخدا
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادر منتظر می باشد