پانکچر
قرص ال دیم که تموم شد پریود شدم و روز دوم رفتم مرکز سونو کردن و اولین سری از امپولهارو برام نوشتن و این امپولها هر سری بیشتر میشدن کلا 36 تا مریونال و 20 تا گونال و 5 تا ستروتاید زدم هر یک روز در میون هم سونو میشدم تا ببینن چطور پیش میره و هر بار خیلی ناامید میشدم که با این همه دارو چرا انقدر فولیکولهام کمن و در اخر به این نتیجه رسیدم که بهش فکر نکنم هر چی خدا بخواد همون میشه .
بالاخره امپولها تموم شد و دو تا هاچ سی جی دادن که 12 شب یکشنبه تزریق کنم و سه شنبه صبح برم مرکز برای عمل امروز صبح ناشتا صبح زود راه افتادیم و راس ساعت 7 اونجا بودیم رفتیم بخش بستری اونجا به من گفتن که یمی از ازمایشهاتو ندادی برو ازمایشگاه ! من ازمایشمو دادم و رفتیم بخش نمونه گیری همسری هم نمونه داد و برگشتیم بخش بستری لباسامو عوض کردم و روی تخت نشستم ولی بهم گفتن چون دیر امپولتو زدی دیر میری اتاق عمل منم تو اتاق تنها بودم و تا وقت عمل چرت زدم بالاخره صدام کردن که برم اتاق عمل قبلش دستشویی رفتم و با دو تا خانم دیگه رفتیم طبقه بالا مارو بردن ریکاوری و کلی هم اونجا نشستیم تا نوبتمون بشه خیلی شلوغ بود ولی برخورد پرسنلش عالی بود ساعت یازده و نیم منو بردن تو یه تخت معاینه اون وسط بود دراز کشیدم روش و پاهامو انداختم رو جای پاش دست و پاهامو بستن و یکم بعد ماسک گذاشتن رو دهنم که دیگه نفهمیدم و تو ریکاوری بهوش اومدم انگار یه خواب شیرین و دلچسب بود برام یه کمی زیر دلم درد میکرد و تیر میکشید مثل درد پریود از پرستار پرسیدم که چند تا تخمک داشتم و با ناباوری گفت که 18 تا ! خیلی خوشحال شدم چون فکر میکردم الان میگه نهایتش 8 تا چند دقیق بعد بردنم تو بخش و شیاف هم بهم دادن که خودم گذاشتمش و کلا دردم قطع شد ولی نفس عمیق نمیتونستم بکشم قفسه سینم درد خیلی بدی داشت که پرستارم برام دو تا سرم پشت هم گذاشت و اکسیژن هم برام زدن و بهتر شدم موقع ترخیص بهم اولین امپول پرژسترون رو زدن وگفتن که فردا زنگ بزن بخش جنین شناسی که بگن کی بیای برای انتقال رفتیم داروخانه و 60 تا پرژسترونی که برام نوشته بودن رو گرفتیم و برگشتیم خونه نزدیک ساعت 4 بود .
نهار که خوردیم رفتم خوابیدم حسابی ولی الان شونه سمت چپم گرفته و درد میکنه همسری میگه شاید بد گرفتن از دستت که جابجات کنن تو اتاق عمل ولی خودم فکر میکنم مال داروی بیهوشیه .