امید نا امید من
لعنت به این دلدردها وکمردردهایی که امیدوارم میکرد که شاید خبرایی باشه اخه تا بحال قبل از پریودی این دردها رو نداشتم روز چهرشنبه صبح یعنی دقیقا دو هفته بعد از ایی یو ای بیبی چک گذاشتم ومثل همیشه منفییییییی
باز با خودم گفتم شاید زود گذاشتم , پیش خودم گفتم بعد از تعطیلات میرم ازمایش میدم عصر همون روز مامانم اینا اومدن ومن کمتر وقت فکر کردن به این مورد رو داشتم تاسوعا و عاشورا هم گذشت و یکشنبه صبح همه ی امیدی که داشتم به باد رفت دیگه ازمایش هم نرفتم حالا خوبه که به ازمایش رفتن نرسید وگرنه باید برگه منفی لعنتی رو هم دستم میگرفتم !!
چون مامانم خبر نداشت نتونستم حتی یه قطره اشک بریزم و بغض لعنتی رو همش قورت دادم و سردردش رو تحمل کردم زنگ زدم کلینیک گفتن پریود بعدی باید بیاید , مامانم هم گیر داده بود که چرا بچه نمیاری
دیگه نمیدونم چی بگم بهشون یعنی بازم بگم زوده ,شرایطشو نداریم , سال بعد !!!
چکار کنم خدایا همه ی کسانی که از من کوچیکترن یا دیرتر عروسی کردن مادر شدن و من اندر خم یه کوچه موندم !!!
وقتی فکر میکنم که باید دوباره از او ل شروع کنم این همه دارو این همه هزینه یا برم سراغ درمانهای پیشرفته تر همه تنم میلرزه و غم عالم میشینه رو دلم .